نویسنده: محمدعلی محمدی

 
یكی از دلایل اثبات اعجاز، حكمت الهی است كه خلاصه‌ی دلیل چنین است:
الف) اگر خداوند حكیم به مدعی دروغین نبوت، كه تحدی هم می‌كند، قدرت اعجاز عطا كند، سبب گمراهی مردم می‌شود.
ب) گمراه كردن مردم برخلاف حكمت الهی و محال است.
ج) در نتیجه محال است مدعی دروغین نبوت بتواند معجزه نشان دهد.
برخی از شبهه‌گران می‌گویند: این دلیل، ناكافی و قیاس استثنایی آن باطل است؛ زیرا بین اعطای معجزه به فردی و تصدیق و تأیید نبوت او ملازمه‎‌ای نیست؛ ممكن است خداوند برای امتحان عقول آدمیان و یا امتحان خود مدعی نبوت، این قدرت را به او اعطا كرده باشد؛ چنان كه خداوند قدرت اغواگری را به شیطان و برخی از مرتاضان و... داده است. در این گونه موارد نمی‌توان گفت خداوند مقصر است، بلكه خود انسان‌ها فریب خورده‌اند. پس اگر خداوند چنین قدرتی به مدعیان دروغین بدهد، خداوند مقصر نیست، بلكه مردمی كه فریب خورده‌اند، مقصرند. (1)

پاسخ:

پیش از پرداختن به پاسخ، تذكر این نكته ضروری است كه این پاسخ بر مبانی چندی استوار است؛ از جمله پذیرش اصول وجود خداوند و حكمت الهی و اینكه خداوند كار غیرحكیمانه انجام نمی‌دهد. با توجه به این نكته روشن می‌شود كسانی كه شبهه‌ی فوق را مطرح می‌كنند یا مفهوم حكمت الهی را نفهمیده‌اند یا معنای معجزه را به خوبی درك نكرده‌اند؛ زیرا بعد از اینكه ثابت شد حكمت الهی اقتضا می‌كند كه برای هدایت انسان وحی نازل شود و پیاده شدن قوانین و برقراری نظم اجتماعی نیازمند رهبری پیامبران است- زیرا صلاحیت آنان از طرف خداوند امضا شده- با توجه به مقدمات یاد شده، این مسئله مطرح می‌شود كه از كجا بدانیم به چه كسی وحی شده است؛ پس باید راهی باشد كه بفهمیم آن شخص استعداد تلقی وحی را دارد و خدا نیز به او وحی كرده است و این راه، درخواست معجزه از مدعی نبوت و ارائه معجزه به وسیله‌ی اوست؛ پس همان‌گونه كه حكمت الهی اقتضا می‌كند برای هدایت مردم پیامبرانی بفرستد تا مردم گمراه نشوند و هدایت یابند، به همین دلیل، حكمت الهی اقتضا می‌كند پیامبران شناخته شوند و راه شناخت پیامبران واقعی از مدعیان دروغین،‌آوردن معجزات است. (2) این، امری فطری است كه انسان از كسی كه ادعای پیامبری دارد، نشانه و دلیل مطالبه كند؛ از این رو قرآن كریم نقل می‌كند كه وقتی انبیا به سوی اقوامشان مبعوث می‌شدند، آنها می‌گفتند: «فَأْتِ بِآیَةٍ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ‌» (3) : اگر از راستگویانی، نشانه‌ای [برای پیامبری] بیاور.
گفتار فوق را به شكل برهانی دیگری نیز می‌توان بیان كرد:
الف) اعطای معجزه به مدعی نبوت، قبیح است.
ب) خداوند كار قبیح انجام نمی‌دهد.

نتیجه:

‌پس خداوند به مدعی كاذب، معجزه اعطا نمی‌كند. (4)
مقدمه‌ی اول بدیهی و لازمه‌ی آفرینش انسان است؛ لازمه‌ی آفرینش انسان، رسیدن او به كمال و مقام قرب الهی است و این مهم، با شناختن پیامبران واقعی و عمل كردن به دستورات آنان به دست خواهد آمد. از طرفی چون راه شناخت پیامبران، آوردن معجزات است و ارائه معجزات به مدعیان دروغین، موجب گمراهی مردم می‌شود، گمراه كردن مردم، قبیح و بر خداوند محال است.
مطلبی كه در ذیل شبهه آمده بود، مغالطه‌ای بیش نیست؛ (5) زیرا درباره‌ی شیطان و سایر گمراه كنندگان، خداوند حجت را بر بندگان، تمام و گمراه كنندگان را به مردم معرفی كرده، از مردم خواسته است از دنباله روی اینان خودداری كنند. (6) پس اینان اگر گمراه شوند، خودشان مقصرند، به خلاف پیامبران دروغینی كه اگر بدانان معجزه داده شود، اعطای معجزه به وسیله‌ی خداوند به این افراد، موجب اغرای مردم و گول خوردن آنان خواهد شد. پس قیاس این دو گروه به همدیگر قیاس مع الفارق است.

پی‌نوشت‌ها:

1.ممكن است تصور شود این گفتار، بیانی دیگر از شبهه‌ی عدم وجود ملازمه بین ارائه اعجاز و ادعای نبوت است و وقتی ملازمه ثابت شد، جایی برای این اشكال باقی نمی‌ماند؛ ولی به نظر می‌رسد نگاه اصلی شبهه كننده در این گفتار به ناكافی بودن استدلال به حكمت الهی برای اثبات اعجاز است. در این شبهه بحث از این است كه اصولاً‌ با حكمت الهی نمی‌توان ضرورت ارائه معجزه را ثابت كرد تا نوبت به بحث از ملازمه برسد.
2.ر.ك: محمد بن محمد بن نعمان بغدادی: النكت الاعتقادیه، ص31-32.
3.شعراء: 154 .
4.ر.ك: علامه حلی، كشف المراد، ص352. محمدحسن مظفر؛ دلائل الصدق، ج1، ص593.علامه حلی، باب حادی عشر؛ صص60 و 62. ابن میثم، قواعد المرام، ص130.
5.این شبهه كه شیطان علت و سبب گمراهی بوده، به وسیله‌ی پیروان مستكبران و شیطان نیز نقل شده و قرآن بدان پاسخ داده است: «وَ بَرَزُوا لِلَّهِ جَمِیعاً فَقَالَ الضُّعَفَاءُ لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُنَّا لَکُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذَابِ اللَّهِ مِنْ شَیْ‌ءٍ قَالُوا لَوْ هَدَانَا اللَّهُ لَهَدَیْنَاکُمْ سَوَاءٌ عَلَیْنَا أَ جَزِعْنَا أَمْ صَبَرْنَا مَا لَنَا مِنْ مَحِیصٍ‌ *وَ قَالَ الشَّیْطَانُ لَمَّا قُضِیَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَ مَا کَانَ لِی عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی فَلاَ تَلُومُونِی وَ لُومُوا أَنْفُسَکُمْ مَا أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ وَ مَا أَنْتُمْ بِمُصْرِخِیَّ إِنِّی کَفَرْتُ بِمَا أَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِینَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ‌ » (ابراهیم:21-22). این پرسش و پاسخ آن در سوره‌ی صافات این چنین به تصویر كشیده شده است: «وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ یَتَسَاءَلُونَ‌ *قَالُوا إِنَّکُمْ کُنْتُمْ تَأْتُونَنَا عَنِ الْیَمِینِ‌ *قَالُوا بَلْ لَمْ تَکُونُوا مُؤْمِنِینَ‌ *وَ مَا کَانَ لَنَا عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطَانٍ بَلْ کُنْتُمْ قَوْماً طَاغِینَ‌ *فَحَقَّ عَلَیْنَا قَوْلُ رَبِّنَا إِنَّا لَذَائِقُونَ‌ *فَأَغْوَیْنَاکُمْ إِنَّا کُنَّا غَاوِینَ‌ »(صافات:27-32).
6.چنان كه می‌فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ وَ مَنْ یَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکَرِ» (نور:21 و نیز ر.ك: بقره: 168 و 208. انعام: 142). درباره‌ی سایر گمراه كنندگان نیز می‌فرماید:‌«قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لاَ تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ غَیْرَ الْحَقِّ وَ لاَ تَتَّبِعُوا أَهْوَاءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا کَثِیراً وَ ضَلُّوا عَنْ سَوَاءِ السَّبِیلِ‌» (مائده:77). «اتَّبِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ وَ لاَ تَتَّبِعُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیَاءَ...» (اعراف:3).

منبع مقاله :
محمدی، محمدعلی، (1394)، اعجاز قرآن با گرایش شبهه‌پژوهی، (جلد 1)، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، معاونت پژوهشی، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اول.